عبرت (شعر)
بسم الله الرحمن الرحیم
هوالمحجوب
تفعلی چوبه حافظ زدم چنین فرمود که فارغ ازغم دنیا نمی توان آسود
هرآنکه ازغم دنیا فراغتی جوید به کام دل نرسد،راه بی ثمرپوید
چراکه غصه دنیاهمیشگی باشد رهایی ازغم پیوسته اش نمی شاید
غریق نعمت دنیا رهازلطف حق است چوظلمت شب تاری که ازپی شفق است
به باش خائف ازاین زیوروزردنیا به ایمنی نرسدآنکه درهوس غرق است
فقط برای دوکس خوب باشد این دنیا که توشه ای کنداندوخته بهرروزجزاء
اول کسی که گنه کردوترک آن جوید دوم کسی که به نیکی سراط حق پوید
وگرنه اهل زمین جمله چونسوارانند به خواب راه روند لیک خودنمی دانند
به چشم عبرت ازاین کوره راه عبورنما به قدرظرفیتت بهره جوودورنما
مخورفریب تن نرم وگرم وزیبایش به دشمنی بده پاسخ به دل کشیهایش
به کسب زوروزروزیورش ملایم باش به راستی ،به صفایش همیشه قائم باش
ممارست چونمایی که عیب خودبینی گزندی ازطرف خلق عیب جونمی بینی
ولی بدان که بهشت حاصل همین دنیاست قیامت ازدل دنیادرجنان برپاست
محل کسب وتجارت میان خلق وخداست بهای اصلی دنیا بدان بهشت خداست
به خالقت زره معرفت چو می نگری به کوش تاکه زلطفش ذخیره ای ببری
حقیرسراپاتقصیر
لطف الله قدیری خردادماه نودودو