طبقه بندی موضوعی
-
اهمیت حضور
(۱)
بایگانی
- آبان ۱۳۹۲ (۳)
- مهر ۱۳۹۲ (۱)
- شهریور ۱۳۹۲ (۶)
- مرداد ۱۳۹۲ (۳)
- تیر ۱۳۹۲ (۱)
- خرداد ۱۳۹۲ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۶)
- فروردين ۱۳۹۲ (۲)
- بهمن ۱۳۹۱ (۷)
آخرین مطالب
- ۹۲/۰۸/۱۵میخواهم مثل عباس شهیدشوم
- ۹۲/۰۸/۰۸شیطان کارش رابلد است
- ۹۲/۰۸/۰۱تست روان شناختی
- ۹۲/۰۷/۰۳سنگرسازبی سنگر
- ۹۲/۰۶/۳۱آخرین پیام امام
- ۹۲/۰۶/۲۷عیارجوانمردی
- ۹۲/۰۶/۲۴روباه بامعرفت
- ۹۲/۰۶/۱۹روضه حضرت قاسم
- ۹۲/۰۶/۰۹یک ایده جدید
- ۹۲/۰۶/۰۹شکست تان می تواند موفقیت آمیز باشد
پیوندهای روزانه
تجارب اجرایی
کارمند:لطف الله قدیری
رتبه فعلی: عالی
کارشناس ارشد اموراجرایی
تنظیم:آبان ماه 1391
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام ویاد خداوندمتعال واستعانت ازشهدای گلگون کفن ودرذل توجهات حضرت ولی عصر(عج) پس ازانقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)وشروع جنگ تحمیلی توفیق یافتیم برای دفاع ازکیان انقلاب اسلامی وکشورعزیزمان ایران به ندای ولی امرمان لبیک گفته ودرجبهه های نبرد حق علیه باطل حضوریابیم که نقطه آغازهمکاری اینجانب با نهادمقدس جهاد سازندگی نیزبود. حضوردرمنطقه درمرحله اول بیش ازدوونیم سال به طول انجامید.
شلمچه
ای شلمچه، ای زیـارتگاه یـــــــــــاران خمیـن
ای شلمچه وعدگـــــــــاه دوستداران حسـین
ای شلمچه، سرزمین عشق بازی با خـــــــــــدا
ای که بودی عرصه جولان مردان خـــــــــدا
ای شلمچه، غصه دیریـــــــــــنه داری در دلت
از جنایتهای دشمن کینه داری در دلت
ای شلمچه، رزمگاه لشگر پیروز حــــــــــــــق
بارهابشنیده ای باگوش جان لبیک حـــــق
ای شلمچه، یادداری ذکریارب یارب رزمندگان
می شنیدی الوداع دوستــان را هرزمـــــــــان
ای شلمچه، یادداری لحظه دیدارشان قبل ازنـبرد
دیدی آن شب آن بسیجی دردعاهایش چه کرد؟
ای شلمچه، یادداری در شب فــتح فـــــــــرات
با وضودرآن،گرفتندعاشقان از حق بــــــرات
ای شلمچه، یادداری عاشقان جــــــــان به کف
جان فدا کردند در میدان مین بهر هـــــــدف
ای شلمچه، یادداری لشگراسلام هنگام عـــــبور
زیر لب پیوسته می گفتند مــــــولا کن ظهور
ای شلمچه، کربلای کشور ایران توئـــــــــــــی
یادگـار روزگار رزم جاویــدان توئــــــــــی
ای شلمچه، یک نگاه دلنشین خواهد دلـــــــــم
لحظه ای از لحظه های واپسین خواهد دلــــم
ای شلمچه، کاش میگشتی دوباره وعدگــــاه دوستان
ای که در ظاهر بیابانی و باطــــــــــن بوستان
ای شلمچه، سینه ات از خون یــاران گشته رنگ
زخمها درای به دل ، از دشمنان هنگام جنگ
ای شلمچه، بازگو یاران عاشق چــــــــون شدند
گاه در اشک روان مغروق وگه درخون شدند
ای شلمچه، خـــــــــــــانه سنگر نشینان بوده ای
غنچه ها در خود نهان داری چنین آسـوده ای|
ای شلمچه، گــــــــــــــاه رزم شیرمردان یاد باد
روح یاران شهید از لطف یزدان شاد بـــــــاد |
|
کاش بر خیمه ی سبزت گذرم می افتاد
کاش بـر صـورت ماهـت نـظرم مـی افتاد
کاش از چشم تر تو دو سه قـطره بـاران
پـسر فـاطمه بـر چـشـم تـرم مـی افتاد
کاش در لـحظـه ی تــاریـک گـنـاهان آقـا
مـرده بودم به خـدا بـال و پـرم مـی افتاد
کاش از سوی تو ای صاحب ما یک قرعه
گـریـه و نـاله به وقـت سـحرم مـی افتاد
کاش آن روز کـه در کـربـوبلا مـی باشی
لـحظه ای هم گذر من به حرم می افتاد
کاش هر جمعه که می شد فقط از عشق خودت
فـکـر دنـبـال تـو گـشـتـن بـه سـرم مـی افـتـاد